آیت الله العظمی محمّد غروی کاشانی از علمای بزرگ معاصر که در تهران سکونت داشت به سال 1314 هـ . ق برابر با 1275 هـ . ش در بیت علم و فقاهت دیده به جهان هستی گشود. پدرش حاج ملاّ محمّدحسین نطنزی حاکم شرع کاشان بود.

وی قبل از این که به سنّ 9 سالگی برسد پدر خود را از دست داد و سرپرستی او را مادرش که فرزند یکی از بازرگانان سرشناس کاشان بود به عهده گرفت.

مشارّالیه تحصیلات مقدّماتی را در کاشان آغاز کرد و صرف و نحو را از آخوند ملاّ محمّدحسن نحوی (متوفّی 1340 هـ . ق) فرا گرفت و بعد برای کسب علوم دینی در جلسات درس ملاّ حبیبالله شریف شرکت جست.

وی پس از چندی برای طیّ مدارج بالاتر رهسپار اصفهان شد و پای درس علمایی چون: آخوند ملاّ محمّد کاشانی، آقا سیّد مهدی دُرچهای ومیرزا احمد نشست و با اندوختهای وافر از فلسفه، حکمت، ریاضی، فقه و اصول به زادگاه خود بازگشت و برای بار دوّم در جلسات درس و بحث ملاّ حبیب الله شریف شرکت نمود.

معظّم له در سال 1341 هـ . ق برابر با 1301 هـ .ش عازم نجف اشرف گردید و چهارده سال در آن دیار از محضر: میرزا محمّدحسین نائینی، سیّد ابولحسن موسوی اصفهانی، شیخ ضیاء الدّین عراقی و شیخ اسد الله زنجانی بهرهها برد و موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گردید و همچنین نجوم را از شمس تبریزی از علمای مقیم نجف آموخت.

آیت الله غروی یکی دو سال آخر اقامت خود در نجف دچار بیماری ریوی شد و با شدّت آن، توان ماندن خود را در آن دیار از دست داد، به ناچار با تجویز پزشک معالج برای تغییر آب و هوا، با وجود آن که استادانش به وی تکلیف ماندن در حوزة علمیة نجف نموده بودند در خرداد 1314 این شهر را به قصد کاشان ترک کرد. مشارّالیه چند سالی در کاشان بود و سپس به مشهد مقدّس روی آورد و مدّت دو سال آنجا بود و بعد از آن به کاشان مراجعت کرد و به ارشاد خلق و رفع مشکلات آنان و تعلیم و تدریس اشتغال می ورزید تا این که در سال 1329 هـ .ش به تهران رفت و در آنجا سکونت اختیار کرد.

آیت الله غروی خانهای محقّر در جنوب تهران داشت که این منزل پایگاهی سیاسی، دینی، علمی و ادبی برای روحانیان، استادان، دانشجویان، شاعران و بازاریان و دیگر طبقات جامعه محسوب میشد.

معظّم له گذشته از آن که در فقه و اصول و کلام و دیگر علوم شرعی کم نظیر بود، حکمت و ریاضی و ادبیّات تازی و فارسی را نیکو میدانست و به راز و رمز آن وقوفی کامل داشت. خطّش زیبا و در نگارش قلمش شیوا بود و در ترسّل به شیوة قائم مقام مینوشت. محفوظاتش بسیار بود به گونهای که سورهها و آیات بسیاری از قرآن مجید و خطبههای نهج البلاغه را در لوح خاطر داشت و اشعار فراوانی از شعرای عرب و عجم از متقدّم تا متأخّر میدانست و به تناسب در سخنرانی و کلام از آنها بهره میجست، سخنش شیرین و محفلش گرم بود. در عین فقاهت ذوقی عارفانه و طبعی شاعرانه داشت و در خور مقال گاهی بیتی میسرود و مثنوی مولانا را حافظ و به دقایق عرفانی آن آگاه بود و با شعر سعدی و حافظ انسی تمام داشت.

آیت الله غروی مردی وارسته و عالمی پرهیزگار و روشنفکر و بسیار فروتن بود زندگی سادهای داشت و امرار معاشش از راه اندک اجارهای بود که از بازماندة املاک پدریش در کاشان حاصل میشد. وی با وجودی که وجوه شرعی بسیاری در اختیار داشت، دیناری از آن به مصرف شخصی خود نمیرسانید و در پرداخت این وجوه شرعی هم دقّت بسیاری داشت که گیرنده در خور استحقاق باشد چنانچه تشخیص میداد که گیرنده استحقاقی ندارد، در حدّ امکان از وجهی که از آن خود بود به وی میداد و یا از دیگران برای او یاری میخواست. او به قلم و درم مشکلگشای خلق بود و در این راه تا توان داشت از پای نمینشست. شاهد گفتار ما، قسمتهایی از سخنان حاج شیخ محمّد شریف رازی است:

«... آیت الله غروی دانشمندی جامع و عالمی بارع و مجتهدی جامع الشّرایط و دارای معقول و منقول و حاوی فروع و اصول و ادیبی کامل و از نوادر عصر به شمار میرود. درب منزلش به روی همگان باز و در سخاوت و عطا ممتاز، و در استخاره با قرآن مجید و فهم مراد مردم از قرآن و توضیح دادن خیر و شرّ مقاصد مشارّ بالبنان...

محضری شیرین و منطقی نمکین و طبعی روان و ذوقی فراوان و اشعار بسیاری در مواعظ و مدایح وغیره دارد. بسیاری از شعرای کاشان و تهران وی را ستوده و قصایدی در مناقب او سروده اند ... روزهای جمعه در منزلش مجلس تبلیغ منعقد و عموم طبقات و بالاخص علماء تهران و غیره شرکت نموده، و از بیانات گویندگان ماهر و بالاخص مطالب سودمند و علمی معظّم له استفاده مینمایند. خاطراتی عجیب از فداکاریها و مبارزات آن جناب با منکرات دارم و چند شبانه روز در یکی از حوادث در خدمتشان بودهام

آیت الله غروی در پنجم آذر 1357 برابر با 25 ذیحجّة الحرام 1398 در بیمارستان جم تهران درگذشت، جامعة روحانیّت تهران با وجود حکومت نظامی مراسم تشییع جنازة ایشان را صبح روز سه شنبه 7 آذر ماه اعلام کرد. در این مراسم مأموران برای متفرّق کردن جمعیّت تیراندازی نمودند و در نتیجه سه نفر شهید و چند تن مجروح شدند؛ در عصر همان روز پیکر آن عالم مبارز به کاشان انتقال یافت و پس از تشییع بی سابقهای در این شهر ـ با وجود مخالفت و عدم رضایت مأموران حکومتی ـ در مقبرة خانوادگی پدرش مقابل بقعة ملاّمحسن فیض به خاک سپرده شد.

آیت الله غروی به خاطر غیبت میرزا حسن ناصری و نیامدن به منزلش، این شعر را برای او سروده است:

فرزندان آیت الله غروی: حسین حجّتزاده (فرهنگی ـ پدر بزرگ مادری نویسنده)، زهرا حجّتزاده (وفات 1355 هـ .ش ـ مادر بزرگ پدری مؤلّف)، انسیة حجّت زاده (وفات 1363 هـ .ش) ، دکتر وحیدة غروی کاشانی و حمیدة غروی کاشانی

نگاه کنید به:

- زندگی نامة آیت الله غروی کاشانی

- نغمة دل (مجموعة اشعار دربارة آیت الله غروی و بستگان ایشان)، افشین عاطفی

- تذکرة الشّعراء امامت، ص 224 تا 225

- زندگانی سردار کابلی، غلامرضا کیوان سمیعی، ص 243

- نهضت روحانیون ایران، ج 2 ص 327 تا 331 و ج 3 ص 209

- شرح مختصری از زندگی آیتالله غروی از نشریّات حزب جمهوری اسلامی

- تاریخ انقلاب ایران، ص 79

- سیمای کاشان، ص 177 تا 179

- عزاداری سنّتی شیعیان، ج اوّل ص 788 تا 795

- شرح احوال و آثار ملاّ مهدی نراقی ... و خاندان ایشان، ص 437 تا 442