پشتمشهدی،سادات ، خاندانی از علما و فضلای شیعی قرن دوازدهم و سیزدهم . پشت مشهد از محلات مشهورکاشان است که به قولی مدفن حبیب بن موسی ، از اولاد امام باقر یا امام کاظم علیهماالسلام ، است . این خاندان به علت سکونت در محل مذکور به این نام شهرت یافته اند (خوانساری ، ج 2، ص 127؛ حبیب آبادی ، ج 5، ص 1575). از مشاهیر سادات پشت مشهدی ، یکی سیدماجدبن ابراهیم حسینی است و دیگری سیدمحمدتقی بن میرعبدالحی .
سیدماجدبن ابراهیم حسینی ، جدّ خاندان پشت مهدی . از زمان ولادت او اطلاع دقیقی وجود ندارد، تنها می دانیم که از علمای بزرگ اواخر عهد صفوی و دورة نادرشاه افشار (1148ـ1160) بوده است . از تعبیر یکی از شاگردانش که مجموعه ای از رساله های وی را استنساخ کرده دانسته می شود که سیّدماجد تا 1152 زنده بوده است ( رجوع کنید به حسینی ، ص 499). علاوه بر این ، به نوشتة ضرابی (ص 287) و صهبای سخن (ص 52)، در دعوتی که به دستور نادرشاه از علمای بلاد از شیعیان و اهل سنّت برای تشکیل جلسة مناظره و گفتگو صورت گرفت ، سیّدماجد به نمایندگی از علمای کاشان روانه شد اما در میانة راه در کرمانشاه درگذشت و طبق وصیّتش همانجا به خاک سپرده شد. این دعوت در 1156 بوده است (مروی ، ج 3، ص 983ـ 988).
از سیّدماجد آثاری در حکمت و فقه برجای مانده است که بدین قرارند: التخلل و التکاشف الحقیقیان ؛ نفی الهیولی ؛ حواشی بر اشارات و شفا و ایقاظ النائمین و ایعاظ الجاهلین که رساله ای در تحقیق غنا است . مؤلف در این رساله به رسالة فی تحریم الغناء از محقق سبزواری (متوفی 1090) نظر داشته و به بحث دربارة غنا، احادیث مجوّز بر غنای عرفی و نکوهش فتوا به تحریم مطلق غنا و تحریم کنندگان همة مصادیق لُغَوی غنا می پردازد. دربارة مطالب این رساله مناقشاتی چند صورت گرفته است ، از جمله میرزاابراهیم خوزانی ، قاضی اصفهان (مقتول در 1160)، رسالة تحریم الغناء را در رد آن نوشت ؛ همچنین برخی مطالب رسالة فی تحریم الغناء از محمد رسول کاشانی (زنده در 1258) و بخشی از رسالة فی الغناء از مولی اسماعیل خواجویی (متوفی 1173) و رسالة ذریعة الاستغناء از ملاحبیب الله کاشانی ناظر به همین رساله اند (آقابزرگ طهرانی ، طبقات : الکواکب المنتشره ، ص 628؛ همو، الذریعه ، ج 2، ص 505؛ حبیب آبادی ، ج 5، ص 1576؛ حسینی ، ص 499ـ 503). رساله های مذکور در میراث فقهی به چاپ رسیده اند. یکی از فرزندان سیّدماجد، میرابراهیم ، در علم و عمل بی نظیر بوده است (ضرابی ، ص 287ـ 288).